ظهور اسلام گرایی رادیکال در اندونزی
چکیده
اسلام گرایی افراطی، پدیدهای است که در سه دهه گذشته در جنوب شرق آسیا ظهور کرده است. پیروان اسلام در این منطقه، همواره مسلمانانی میانه رو و غیرمتعصّب شناخته میشدند، لکن در دو دهه اخیر و پس از یک دوره سرکوب اسلام سیاسی در اندونزی، اسلام گرایان در اثر عواملی دوباره فعال شدند و به مرزبندی و تفکیک خود با جریانهای مخالف پرداختهاند و در این فضا، زمینه برای گسترش اسلام گرایی تکفیری نیز مهیا شده است. وجه تمایز جریانهای تکفیری با سایر گروههای اسلام گرا در اندونزی، داشتن خصوصیاتی هم چون حداکثر گرایی دینی، جزم گرایی، نفی تکثرگرایی و توسل به خشونت میباشد. در این تحقیق، حرکتهای مذهبی که در قالب اسلام گرایی افراطی در دوران پس از «سوهارتو» در اندونزی شکل گرفتهاند بررسی میشود. طی این دوران، مسائل و بحرانهای داخلی اندونزی و هم چنین عوامل تأثیرگذار خارجی در شکل گیری این جریانها در این کشور نقش مؤثر داشتهاند. یافتههای این تحقیق نشان خواهد داد که بهترین راهکار برون رفت از خطر جریانهای تکفیری در این منطقه، به کارگیری راهبرد حذف آسیب پذیریها است. اکثر منابع استفاده شده در این تحقیق، متنها و مقالههایی هستند که محققان این حوزه به زبانهای انگلیسی و اندونزیایی منتشر کردهاند.کلید واژه : اسلام گرایی رادیکال، جنوب شرق آسیا، تکفیر، افراطی گری، وهابیت.
مقدمه
در کشور اندونزی، جریانهای اسلام گرایی افراطی یا همان جنبشهایی که با عنوان «گروههای دعوت» یا «جهاد» شناخته شدهاند در دوران پس از «سوهارتو» ظهور و گسترش بیشتری یافتند و به صورت فزاینده در «جنوب شرق آسیا در حال فعالیت و تبلیغات هستند. تحقیق حاضر، با این پیش فرض که شکل گیری جنبشها تحت تأثیر بحرانهای سیاسی و اجتماعی است، درصدد حل این مسئله میباشد که چه عوامل و زمینههایی در شکل گیری جنبشهای اسلامی رادیکال در اندونزی نقش داشتهاند؟ پاسخ این مسئله با پرداختن به سؤالهای فرعی زیر روشن میشود:1. شاخصههای کلی اسلام گرایی رادیکال در اندونزی چیست؟
2. ریشههای اسلام گرایی رادیکال در اندونزی به کجا باز میگردد؟
3. چه عواملی در گسترش اسلام گرایی رادیکال در اندونزی مؤثر بودهاند؟
4. راهکار مقابله با خطرات افراط گرایی اسلامی در اندونزی چیست؟
فضای باز سیاسی که از سال 1998 م پس از سقوط سوهارتو در اندونزی به وجود آمد، زمینه را برای حضور گروههای اسلام گرا در عرصه سیاسی و حتی همکاری آنها با نیروهای سکولار فراهم کرد. از آن جا که در دوران استبداد سوهارتو، اسلام گرایان تحت سرکوب شدید دولتی قرار داشتند، پس از برکناری وی، در فضای جدید، گروههای اسلام گرا سعی کردند که جایگاه خود را در جامعه اندونزی بازپس گیرند و در این میان، زمینه برای ظهور و گسترش فعالیت اسلام گرایان افراطی و جهادی نیز مهیا شد.
شاید تا چند دهه قبل کمتر کسی انتظار داشت که مسائلی هم چون «تروریزمِ به نام اسلام و گروههای جهادی» در جنوب شرق آسیا مطرح باشد، زیرا اسلام در این منطقه همواره میانه رو، سطحی و انعطاف پذیر بوده است. گرچه امروزه نیز اسلام گرایی افراطی، متصلب و جهادی، کشور اندونزی را به ذهن متبادر نمیکند، اما کم و بیش حرکتهایی در این کشور به چشم میخورد که ناشی از سوء استفاده گروههای افراطی از شرایط جدید اندونزی است. در دو دهه گذشته میلادی، مسلمانان این منطقه بیش از پیش به دین حساسیت پیدا کردهاند و معتقدند که بیگانگان در پی تضعیف اسلام در دنیا هستند. در این شرایط، گروههای افراط گرای اندونزی با بهره گیری از حساسیت دینی مردم و القای این که اسلام در حال به حاشیه رفتن است، دوباره فعال شدهاند و به مقابله، مرزبندی و تفکیک خود با جریانهای مخالف پرداختهاند.
شاخصههای اسلام گرایی رادیکال
برای روشن شدن مراد از اسلام گرایی رادیکال در جنوب شرق آسیا، در ابتدا باید بین اقوام و طوایف مسلمان جدایی طلب و اسلام گرایان، تفاوت قائل شد. فعالیت جنبشهای مسلمان جدایی طلب، بیشتر در فیلیپین (جنبش جدایی طلب مورو) ، (2) جنوب تایلند (جبهه انقلاب ملی تایلند) (3) و میانمار به چشم میخورد. در دهههای گذشته، این مناطق شاهد خشونتها و درگیریهایی بین نیروهای دولتی و این گروهها بوده است. جنبشهای جدایی طلب از لحاظ فلسفه وجودی، اهداف و خط مشی، با سایر گروههای اسلام گرا تفاوت دارند و مسئله اصلی آنها، سرزمین خودمختاری و یا استقلال کامل از دولت مرکزی است. آنچه امروز در اندونزی در جریان است، مسئله سرزمین و تغییر مرزهای جغرافیایی نیست، بلکه تغییر جامعه است و این یکی از شاخصههای اصلی اسلام گرایان میباشد: «نخست یک جامعه اسلامی که در آن اصول اسلامی حاکم باشد تشکیل دهید، آن گاه خواهید دید که اسلام چگونه حکومت خواهد کرد.» (4)یکی از وجوه تمایز اسلام گرایی افراطی از سایر جنبشهای اسلام گرا توسل به خشونت جهت تغییر جامعه است. چنین رویکردی از اسلام گرایی افراطی با عنوان «تروریزم به نام اسلام» نیز تعریف میشود. شاخصه اصلی تروریزم، اتکا به خشونت علیه غیرنظامیان است. اکنون اکثر مسلمانان جنوب شرق آسیا بر این مسئله اجماع دارند که اعمال خشونت علیه مردم و به نام اسلام، هرگز پذیرفتنی نیست. طبق این تعریف، فقط گروههای محدودی در میان سازمانهای اسلام گرای فعال در منطقه جنوب شرق آسیا در زمره گروههای افراط گرا قرار میگیرند. البته نمیتوان گفت که صرف توسل به خشونت، همیشه به معنی افراط گرایی است. جهاد دفاعی و توسل به زور برای دفاع از سرزمین اسلامی در مقابل تجاوز خارجی و یا علیه اقدامات ضداسلامی از تعریف افراط گرایی خارج میباشد. بسیاری از مسلمانان جنوب شرق آسیا، گروههای مسلمان جدایی طلب فعال در تایلند و میانمار را تا زمانی که به غیر نظامیان تعرض نکنند، افراط گرا نمیدانند، بلکه آنها را جنبشهایی میدانند که از حقوق خود در مقابل بی عدالتیهای دولت مرکزی دفاع میکنند و خواهان خودمختاری در سرزمین خویشند.
حداکثر گرایی اسلامی، تأکید بر نص گرایی و جزم گرایی در فهم اسلام و لزوم استخراج مستقیم یا غیر مستقیم تمام احکام و موضوعات از قرآن، بیانگر وجوه تمایز عقیدتی گروههای افراط گرا از سایر اسلام گرایان است (5) گروههای افراطی اسلام گرا، عمدتاً در پی تأسیس «امارت اسلامی» هستند؛ یعنی نوعی از حکومت دینی که هدف آن احیای خلافت و رجوع به گذشته جامعه اسلامی و با تأسی به «سلف صالح» است. طبیعتاً این نوع اسلام گرایی با هر گونه تکثرگرایی دینی و سیاسی مخالف میباشد. در حال حاضر، دین رسمی اندونزی اسلام است و دادگاههای این کشور نیز بر پایه احکام اسلامی فعالیت میکنند، اما اکثر مسلمانان اندونزی خواهان برپایی امارت اسلامی و به کارگیری برداشتهای سخت گیرانه اسلامی نیستند؛ اسلامی که شدیداً به تفکیک با دیگران میپردازد و غیر مسلمانان را از هر گونه حقی محروم میکند و برای نائل شدن به اهداف خود، توسل به خشونت را مجاز میداند.
با توجه به فضای امروز اندونزی و بر اساس توضیحات فوق، اسلام گرایی افراطی در یکی از شاخصههای زیر را دارد:
الف. توسل به خشونت علیه غیرنظامیان به نام اسلام و به منظور رسیدن به اهداف دینی و تغییر جامعه؛
ب. برداشت خاص از اسلام که با هر گونه تکثرگرایی، چه در عرصه دینی و چه در عرصه سیاسی مخالف است و غیر مسلمانان را از حقوق اساسی خود محروم میکند.
تاریخچه اسلام گرایی رادیکال در اندونزی
سابقه اسلام گرایی رادیکال در اندونزی به اوایل قرن نوزدهم میلادی بر میگردد؛ زمانی که جنبش «پادری» (6) در غرب «سوماترا» به پاخاست. رهبران این جنبش، سه تن از مسلمانان منطقه بودند که در سال 1803 م برای سفر حج به عربستان رفته بودند. در آن زمان، مکه و مدینه تحت تسلط وهابیان بود. این سه نفر که تحت تأثیر گفتمان وهابیت قرار گرفته بودند، پس از بازگشت از حج تلاش کردند تا با تقلید از وهابیت، اسلام را در «سوماترا» احیا کنند. درگیری بین جنبش پادری و حکومت محلی که در آن زمان دست نشانده استعمار هلند بود بالا گرفت و سرانجام حکومت محلی سقوط کرد. اسلام گرایان پادری از دولت هلند خواستند که حکومت را به آنها واگذار کند، اما نهایتاً از ارتش هلند شکست خوردند و در سال 1938 م به کلی قلع و قمع شدند.در اوایل قرن بیستم، دو سازمان اسلام گرا در اندونزی به وجود آمدند که به نحوی افراطی بودند: «جماعت الارشاد» (7) و اسلام گرایان «پرسیس». (8) جماعت الارشاد را مبلغّی سودانی در سال 1915م پایه گذاری کرد. هدف اصلی آنها اصلاح احکام عملی اسلام با رجوع مستقیم به قرآن و حدیث بود. البته این جماعت از حقوق عرب تبارهای ساکن اندونزی نیز دفاع میکرد. این گروه، مدارس متعددی در «جاوه»، «سورابایا» و «مالانگ» (9) تأسیس کردند.
جنبش پرسیس (وحدت اسلامی) را گروهی از بازرگانان «باندونگ» (10) تأسیس کردند. یک سال بعد، فردی سنگاپوری تبار به نام «تامیل آحسن» (11) به آنها ملحق شد و این گروه را به افراطی ترین سازمان اسلام گرا در آن زمان تبدیل کرد. او فردی سلفی مسلک بود که شرایع موجود را مملو از بدعت و خرافه میدانست و شدیداً با آنها مخالفت میکرد. تامیل حسن، مخالف ملی گرایی بود و عقیده داشت که همه مسلمانان باید تحت دولت واحد، یعنی همان امارت اسلامی قرار بگیرند. وی مدرسهای در «جاوه شرقی» تأسیس کرد که «جعفر عمرطالب»، فرمانده لشکر جهاد (12) دو سال در آن جا آموزش میدید.
بعد از استقلال اندونزی از استعمار هلند، شخصی روحانی از اهل جاوه به نام «کارتوسویریو» (13) در سال 1949م، جنبش جدیدی به نام «کشور اسلامی اندونزی» (14) پایه گذاری کرد که بعدها به نام جنبش «دار الاسلام» معروف شد. این جنبش که از «جاوه غربی» تا ایالت «آچه» (15) و «سولاوسی» گسترش یافت، بیش از آن که مذهبی باشد، رنگ و بوی سیاسی داشت. رهبران این جنبش به سیاستهای «سوکارنو»، (16) اولین رئیس جمهور اندونزی، معترض بودند و از اسلام برای انتقاد علیه دولت اندونزی و مشروعیت بخشیدن به فعالیتهای خود استفاده میکردند. هدف اصلی این جنبش، تأسیس امارت اسلامی بود.
سابقه اسلام گرایی افراطی در اندونزی، نشان میدهد که این جنبشها با توجه به شاخصههایشان به دو نوع عمده تقسیم میشوند:
1. جنبشهایی که برای رسیدن به اهداف خود به زور و خشونت متوسل میشوند؛ مانند جنبش «پادری» و جنبش «دارالاسلام». این جنبشها با عنوان «گروههای جهادی» شناخته میشوند.
2. جنبشهایی که مبنای حرکت خود را بر فعالیتهای آموزشی گذاشتهاند تا بدین طریق وضع موجود را تغییر دهند؛ مانند جنبش «الارشاد» و جنبش «پرسیس». این جنبشها با عنوان «گروههای دعوت اسلامی» شناخته میشوند.
ظهور مجدد اسلام گرایی افراطی در اندونزی (شاخصهها و فعالیتهای آن)
ظهور مجدد اسلام گرایی افراطی در اندونزی در جریان بحرانهای دهه هشتاد میلادی در جنوب شرق آسیا و بعد از سقوط «سوهارتو» بود. از سال 1990 م تا کنون، سازمانهای اسلام گرای متعددی در اندونزی شکل گرفتهاند که رویکرد تکفیری و افراطی گری داشتهاند. از جمله آنها میتوان به سازمانهای ذیل اشاره کرد:الف. مجلس مجاهدان اندونزی؛ (17)
ب. جبهه مدافعان اسلام؛ (18)
ج. حزب التحریر؛ (19)
د. مجمع ارتباطات اهل سنت و جماعت؛ (20)
هـ. لشکر جهاد.
این سازمانها از جهاتی اهداف یک سان دارند. وجه اشتراک آنها، مقابله با غیرمسلمانان و نفی حقوق شان، تغییر جامعه اندونزی بر مبنای حداکثر گرایی اسلامی و اقامه شریعت و اجرای احکام اسلامی در این کشور با برداشت جزم گرایانه از اسلام بوده است، لکن خط مشی آنها در تحقق اهدافشان با یکدیگر متفاوت است. این سازمانها به صورت شبکهای با هم مرتبطاند، اگرچه هر کدام از آنها سازمان دهی خاص خود را دارند. رهبری و هدایت این سازمانها را عمدتاً کسانی به عهده دارند که یا خود عرباند یا در کشورهای عربی، هم چون عربستان سعودی تعلیم دیدهاند و شدیداً از افکار افراطی و سلفی گری متأثرند.
نکته مشترک قابل توجه بین تمام این سازمانها این است که اکثر آنها تحت رهبری عربها یا عرب تبارها هستند. به عقیده بعضی تحلیل گران، این سازمانها به دنبال عربی سازی ماهیت جنبشهای اسلامی در اندونزی هستند. (21)
مجلس مجاهدان اندونزی (MMI) ، پس از سقوط سوهارتو و در پی تشکیل کنگره مجاهدان اندونزی تأسیس شد. شرکت کنندگان در این کنگره، عدهای از چریکهای افغان، گروههایی از اسلام گرایان اندونزی و بعضی از اعضای سابق جنبش دارالاسلام (DI) بودند.
شاید به دلیل وجود عناصر جنبش دارالاسلام بود که مجلس مجاهدان اندونزی نیز همان هدف دارالاسلام، یعنی برپایی امارت اسلامی را دنبال کرد. زمانی که اکثر مسلمانان میانه رو اندونزی، اعضای دارالاسلام را شورشی میدانستند، مجلس مجاهدان اندونزی از آنها به عنوان «مجاهد» تجلیل میکرد.
در حال حاضر، رهبر مجلس مجاهدان اندونزی، «شیخ ابوبکر بعاشیر» است. وی پیش از آن در سازمان افراط گرای مالایی - اندونزیایی به نام «جماعت اسلامیه» (22) فعالیت میکرد. در زمان حکومت سوهارتو در سال 1978م، به جرم شورش علیه حکومت، چهار سال زندانی بود. او پس از آزادیش فعالیت جهادی خود را از سر گرفت و چون بیم داشت که دوباره زندانی شود، به مالزی گریخت. او در دوران پس از سوهارتو، دوباره به اندونزی بازگشت و مجلس مجاهدان اندونزی را پایه گذاری کرد، اما دیری نگذشت که بازهم محاکمه و روانه زندان شد. این بار به جرم ارتباط با القاعده و دست داشتن در سلسله بمب گذاریهای ایالت «بالی». (23) در این بمب گذاریها که بین سالهای 2002 تا 2005 م انجام داده شد، مراکز متعددی در بالی و هم چنین سفارت استرالیا هدف قرار گرفت.
جبهه مدافعان اسلام (FPI) را گروهی از شیوخ عرب در «جاکارتا» در سال 1998 تأسیس کردند. انگیزه و عوامل تأسیس این سازمان این بود که آنها عقیده داشتند:
1. مسلمانان اندونزی همواره به وسیله حکومت سرکوب شدهاند؛
2. حقوق بشر در مورد مسلمانان اندونزی رعایت نشده است و هیچ مرجعی تاکنون به دنبال احقاق حقوق آنها نبوده است؛
3. خود مسلمانان نیز تا کنون پاسخ ظلمهایی را که به آنها شده است، ندادهاند.
عوامل مذکور، انگیزهای شد برای تشکیل جبههای به نام «مدافعان» اسلام که هدف اصلی آن موارد زیر بود:
1. کمک به مسلمانان سرکوب شده برای دفاع از عزت و حرمت اسلام؛
2. احیای روح جهادی در میان مسلمانان اندونزی؛
3. اجرای دین با امر به معروف و نهی از منکر.
تفاوت این جنبش با سایر جنبشهای اسلام گرای افراطی در اندونزی این است که جبهه مدافعان اسلام به دنبال به دست گرفتن حکومت و تأسیس امارت اسلامی نبوده است. (24) نکته قابل توجه این که رهبر این گروه، «حبیب محمد»، (25) فارق التحصیل دانشگاه «ملک سعود» ریاض است. از شاخصههای این گروه این است که اولاً: تأثیر و نفوذ زیادی در پارلمان اندونزی دارد، تا حدی که در تعیین بعضی از سیاستهای دولت دخیل بوده است؛ ثانیاً: این که در بسیاری موارد، جهت انجام دادن امر به معروف و نهی از منکر، مستقلاً به زور متوسل شده که نمونه آن، تعطیل کردن مکانهای تفریحی و یا تخریب مراکز فساد در ماه رمضان بوده است.
حزب «التحریر» (HT) ، یکی دیگر از گروههای اسلام گرای افراطی در اندونزی میباشد. این سازمان، فراملی است که آن را شخصی فلسطینی تبار در سال 1952 م در لبنان پایه گذاری کرد. حزب التحریر که در بسیاری از کشورهای عربی نیز فعال است، در دوران سوهارتو در اندونزی فعالیت مخفیانه خود را آغاز نمود و پس از سقوط سوهارتو، حضور خود را به وسیله راهپیماییهای اعتراض آمیز متعددی علنی کرد و گسترش داد. رهبر این گروه در اندونزی، همواره ناشناخته مانده است و تنها مسئول شناسایی شده آن، «اسماعیل یوسانتو» (26) میباشد که خود را سخن گوی این گروه معرفی میکند. علت این امر، تجربه آنها در دست گیر شدن رهبران گروهشان در کشورهای عربی است. شاخصهها و اهداف این گروه، حاکی از سلفی مسلک بودن و افراط گرایی آنهاست که عبارتند از:
1. اجرای احکام اسلامی، هم در عرصه عمومی و هم در عرصه حکومتی؛
2. عقیده بر این که اسلام نه تنها دین، بلکه نظامی سیاسی است (الدین و الدوله) ؛
3. تأسیس امارت اسلامی و احیای خلافت با رجوع به گذشته اسلام (سلف صالح) ؛
4. نفی هر گونه تکثرگرایی دینی، حتی در میانه فرقههای اهل سنت و تکفیر سایر فرقهها؛
5. عقیده بر این که تنها حکومت اسلامی میتواند وجود داشته باشد و آن همان حکومت پیامبر و صحابه میباشد. (27)
از میان سازمانهای اسلام گرایی افراطی اندونزی، «مجمع ارتباطات اهل سنت و جماعت» (FKAWJ) از همه جنجال برانگیزتر بوده است. امروزه نام لشکر جهاد (Laskar Jihad) که شاخه نظامی این جنبش است، در همه جای اندونزی شناخته شده میباشد.
مؤسس این سازمان، شیخ سلفی اندونزیایی به نام «جعفر عمر طالب» است. انگیزه اولیه از تأسیس این گروه مخالفت با رهبری زنان بود؛ زیرا پس از سقوط سوهارتو، بین دو نفر از نامزدهای ریاست جمهوری رقابت انتخاباتی به وجود آمده بود؛ یعنی «یوسف حبیبی» و خانم «مگاواتی سوکارنو»، دختر اولین رئیس جمهور اندونزی. جعفر عمر طالب و همراهانش که سلفی مسلک بودند، با رهبری زنان مخالفت داشتند و اولین تجمع اعتراض آمیز خود را به منظور محکوم کردن کاندیداتوری مگاواتی سوکارنو برگزار کردند. بعد از تأسیس این سازمان، جعفر عمر طالب جهت احیای جهاد و حمایت از مسلمانان در درگیریهای قومی و مذهبی که عمدتاً در مناطق «آمبون» (28) و «مالوکو» (29) میان مسلمانان و مسیحیان روی میداد، شاخه نظامی این سازمان را به نام «لشکر» جهاد تشکیل داد. جعفر به مدت دو سال در افغانستان از مجاهدان افغان آموزش نظامی دیده بود. سپس در عربستان سعودی به سازمانی وهابی به نام «جماعه الدوه الی القرآن و الحدیث» ملحق شده بود و مدتها در یمن شاگرد «شیخ مقبل بنهادی»، رهبر وهابیان یمن، بوده است. او در عربستان سعودی نزد «البانی» و «بن باز» نیز تلمّذ کرده است. (30) وی شدیداً تحت تأثیر گفتمان وهابیت بوده و خط مشی سلفی گری و وهابی گری را دنبال کرده است.
موارد ذیل، بیانگر شاخصهها و اهداف لشکر جهاد در اندونزی است:
1. همان طور که از نام گذاری این گروه مشخص است، جهاد اصلی ترین شاخصه این گروه میباشد. لشکر جهاد با تشکیل هستههای فرماندهی در جای جای اندونزی به یارگیری، جذب و آموزش مجاهدان جهت اعزّام به مناطق مختلف اندونزی و انجام دادن عملیات نظامی پرداخته است. این گروه بیشتر در مناطقی درگیر بوده که در آنها بین مسلمانان و مسیحیان اختلاف وجود داشته است.
2. تأیید و حمایت از جانب شیوخ وهابی؛ لشکر جهاد برای پیش برد اهداف خود، از یارگیری گرفته تا عملیات، همواره به جمع آوری فتوا از علمای وهابی سعودی و یمنی پرداخته است و این فتواها، نوعی -حمایت معنوی برای این گروه محسوب میشوند. از میان شیوخی که در تأیید لشکر جهاد فتوا صادر کردهاند، میتوان از اشخاص ذیل نام برد:
الف. شیخ عبدالمحسن عباد (مفتی مدینه) ؛
ب. شیخ احمد نجم (عضو مجمع عالی علمای سعودی) ؛
ج. شیخ مقبل بنهادی (استاد جعفر عمر طالب و مفتی سلفی در یمن) ؛
د. شیخ ربیع بنهادی (شیخ سعودی) ؛
هـ. شیخ صالح سحیمی (از مفتیان سلفی مدینه) ؛
و. شیخ وحید جبیری (از مفتیان سلفی مدینه) ؛
ز. شیخ محمد بنهادی؛ از مفتیان سلفی مدینه) ؛ (31)
3. شاخصه دیگر این گروه این است که به دنبال تأسیس امارت اسلامی از طریق احیای خلافت نیست، بلکه به دنبال بازسازی امارت اسلامی در حکومت موجود میباشد. به عبارت دیگر، لشکر جهاد امارت اسلامی را در رجوع به گذشته جست و جو نمیکند و معتقد است که همین دولت موجود در اندونزی را باید اسلامی کرد. علت این امر آن است که لشکر جهاد، حکومت موجود در اندونزی را حکومتی اسلامی میداند و بعضی مفتیان وهابی، طبق برداشتی خاص از اسلام، شورش علیه حاکمان مسلمان را (ولو این که ظالم، فاسق یا مستبد باشند) جایز نمیدانند. جعفر عمر طالب با عبدالرحمن وحید، رئیس جمهور وقت اندونزی، ملاقات داشته است و دولت عبدالرحمن وحید نیز با وی با تسامح رفتار کرده است که نمونه آن، عدم ممانعت دولت از اعزّام نیروهای لشکر جهاد به مناطق درگیری بین مسلمانان و مسیحیان است. (32)
4. احیای هجرت؛ تقسیم دنیا به «دارالاسلام» و «دارالحرب» و لزوم هجرت از بلاد غیر اسلامی به بلاد اسلامی.
لشکر جهاد در سال 2002 م از «مجمع ارتباطات اهل سنت و جماعت» جدا شد. در سالهای اخیر، جعفر عمر طالب سعی کرده است که خود را به سازمانهای غیر سلفی نزدیک کند. البته بعضی، علت این رویکرد را فشارهایی میدانند که بعد از وقایع یازده سپتامبر متوجه گروههای سلفی و مرتبط با القاعده بوده است. (33)
خشونت به نام اسلام، پدیده جدیدی در اندونزی نبوده است، اما در دو دهه اخیر و پس از سقوط سوهارتو، اندونزی شاهد رشد چشمگیر چنین اقداماتی از سوی گروههای اسلام گرای افراطی بوده است که برخی مظاهر آن در این کشور عبارتند از:
1. بمب گذاری؛ از جمله سلسله بمب گذاریهای بالی، بمب گذاری در چندین کلیسا در شهرهای مختلف اندونزی در آستانه کریسمس سال 2000 م و در سال 2009 م در جاکارتا.
2. درگیریهای فرقهای - مذهبی؛ مانند اعتراضها علیه چینیها که تقریباً چهار درصد جمعیت اندونزی را تشکیل میدهند و تلاش برای جلوگیری از نفوذشان در دستگاه حکومتی، خشونت علیه فرقه «احمدیه» و قتل برخی از آنان، درگیری با مسیحیان ساکن «مالوکو» و «آمبون» و هم چنین حمله به کلیساها و تخریب آنها.
یکی از بارزترین مصادیق درگیریهای فرقهای در اندونزی، قضیه «سامپانگ» (34) است. سامپانگ منطقهای شیعه نشین در شرق جاوه است که به طور مستمر از جانب گروههای افراطی تهدید شده است. در دسامبر سال 2011م، نزدیک پانصد نفر از اعضای گروههای تکفیری به این منطقه حمله کردند و مدرسه شیعیان را به آتش کشیدند. خانههای مسکونی شیعیان نیز سوزانده شد و بیش از هفت صد تن از شیعیان منطقه آواره شدند. (35)
3. اعمال خشونت به منظور نهی از منکر؛ حمله به مراکز فساد، از جمله قمارخانهها، شراب فروشیها و کلوپهای شبانه و تخریب بعضی از این مکانها.
4. تظاهرات ضد حکومتی جهت اعمال فشار؛ تظاهرات اعتراض آمیز در مورد حضور زنان در عرصه سیاست، تجمع اعتراض آمیز مقابل سفارت آمریکا و تظاهرات جهت کسب حمایت دولت برای مقابله با مسیحیان.
عوامل شکل گیری و هدایت جنبشهای اسلام گرای افراطی در اندونزی
در خلال دهههای گذشته، عوامل متعددی دست به دست هم دادهاند و محرک شکل گیری مجدد اسلام گرایی رادیکال در قالب سازمانهای اسلامی جدید در اندونزی شدهاند. موارد ذیل، عواملی عمدهای هستند که در گسترش اسلام گرایی رادیکال در اندونزی در دو دهه اخیر، مؤثر بودهاند:1. سرکوب اسلام گرایان در دوران سوهارتو
سوهارتو با ائتلاف افسران ارتش، قدرت را در دست گرفت. وی در تضعیف گروههای اسلامی مبارز و اصلاح طلبان اندونزیایی، بسیار موفق بود، اما با توجه به فشارهای سیاسی مختلف بر جنبشهای اسلامی، مسلمانان و سازمانهای اسلامی آنان دست از مبارزه بر نداشتند. وی با مدرنیزه کردن کشور اندونزی با جهت گیریهای سکولاریستی، تأکید بر اصول پنج گانه ی «پانچاسیلا»، (36) حذف نقش اسلام به صورت ایدئولوژی سیاسی و سیاست زدایی عقیده مذهبی، در مسیر غرب گرایی قرار گرفت. (37)به حاشیه راندن اسلام گرایان در دوران سوهارتو و رسوب شدگی (38) آن، انگیزه را برای ظهور مجدد این گروه در شرایط بحران به وجود آورد.
در بسیاری از نقاط جهان، به محض این که فرهنگ تثبیت یافته، شروع به افول میکند و برخی از مردم احساس تهدید میکنند، مردم با تأیید مجدد شیوههای سنتی زندگی، به شدت به این افول واکنش نشان میدهند. (39)
در زمان استبداد سوهارتو، برخی از مسلمانان تهدید فرهنگی را احساس کرده بودند، لذا در پی فعال سازی مجدد (40) خود برآمدند.
دولت سوهارتو، با تمرد طلبی غیر دینی میخواست به نظم جدیدی برسد که مورد اعتراض و شورش مسلمانان قرار گرفت و نمونه آن، شورش مسلمانان در ایالت «آچه» در سال 1953 م است. وی سرانجام پس از سه دهه حکومت بلامنازع، در جریان بحرانها و تنشهای اجتماعی و حزبی سقوط کرد و «حبیبی» جانشین وی شد.
2. بحرانها
بحرانهای سیاسی و اقتصادی که در دهه نود جنوب شرق آسیا را تحت تأثیر قرار داده بود، بیشتر از همه بر اندونزی تأثیر گذاشت. فساد دولتی و بحران اقتصادی، موجب افزایش بی کاری، سقوط ارزش پول اندونزی، ورشکستگی بسیاری از بانکها و کسری بودجه شد، تا حدی که بسیاری از مردم اندونزی زیر خط فقر قرار گرفتند و در نتیجه، دولت حمایت مردمی را از دست داد.سلسله بحرانهای دهه هشتاد میلادی در اندونزی و پیامدهای آن، مانند اختلاس، فساد سازمانهای دولتی و گسترش فقر و بی کاری، باعث شد که اسلام سیاسی برای بسیاری از مردم اندونزی به عنوان یک «آلترنیتیوی معتبر» مطرح شود. هر چند این عوامل به طور مستقیم سبب تحریک گروههای اسلام گرای افراطی به روی آوردن به خشونت نمیشود، اما اظهارات شبه نظامیان اسلام گرا بیانگر این حقیقت است که بروز نابرابری و فساد در جامعه، به کارگیری خشونت را توسط این گروه توجیه میکند؛ خصوصاً وقتی که مردم، فساد گسترده و فراگیر را ناشی از فساد عقیدتی دستگاه حکومتی بدانند. (41)
در جریان بحرانهای اندونزی و افول مشروعیت دولت، تنها گروهی که هنوز طرف دار حزب حاکم بود، چینی تبارهایی بودند که روابط نزدیکی با دولت سوهارتو داشتند. از طرفی، مردم اندونزی بیگانگان را عامل بحران در کشورشان میدانستند و حمایت چینی تبارها از دولت نیز به این دیدگاه دامن میزد. در این شرایط که گروههای اسلام گرا سعی میکردند که خود را به عنوان بدیل جریانهای حاکم مطرح کنند، درگیری بین اسلام گرایان و غیر مسلمانان اندونزی بالا گرفت و گروههای اسلام گرای افراطی دوباره فعال شدند و خود را در صحنه نزاع حاضر کردند. در اعتراضهای سال 1998 م اندونزی، به چینی تبارها به علت رابطهای که با حزب کمونیست داشتند، حمله شد. دراین خشونتها تعداد بسیاری از آنان کشته شدند و یا اموال خود را از دست دادند. (42)
3. گفتمان وهابیت
در سالهای اخیر، رشد اسلام گراییافراطی در جنوب شرق آسیا به وسیله نفوذ ایدئولوژیک وهابیت و حمایت مادی عربستان سعودی در منطقه، تسریع و هدایت شده است. بسیاری از رهبران گروههای جهادی در اندونزی، تحت تأثیر گفتمان وهابیت بودهاند و خط مشی سلفی گری داشتهاند. اکثر آنها در عربستان سعودی نزد مفتیان وهابی تحصیل کردهاند و پس از بازگشت به اندونزی، مورد حمایت معنوی و مادی آنها قرار گرفتهاند. پول عربستان سعودی به دو شکل در گروههای اسلام گرای اندونزی سرمایه گذاری میشود: پولی که آشکارا جهت امور دینی - آموزشی وهابیت هزینه میشود و پولی که به صورت مخفیانه بین گروههای جهادی و نظامی اسلام گرا تقسیم میگردد. پولهای سرازیر شده از عربستان باعث شده است که گروههای افراطی در مراکز آموزشی مسلمانان اندونزی نفوذ نمایند و روز به روز گسترش بیشتری پیدا کنند. (43)
سابقه اولین تاخته و تاز وهابیت در اندونزی به سال 1804 م باز میگردد؛ هنگامی که رهبران جنبش پادری از عربستان بازگشتند و تحت تأثیر آموزههای وهابیت، این جنبش را بنیان نهادند. وهابیت در دو قرن گذشته، کماکان در میان حرکتهای اسلامی اندونزی رخنه کرده است. برخی از این گروهها، هم چون لشکر جهاد و جبهه مدافعان اسلام، رویکرد جهادی دارند و برخی دیگر، هم چون جنبش «پرسیس»، دعوت به تبعیت از سلف صالح را هدف خود قرار دادهاند. وجه اشتراک اکثر این گروهها، تغذیه مالی و ایدئولوژیک از عربستان سعودی است. حمایتهای مالی این کشور به گروههای سلفی اندونزی منحصر نمیشود، بلکه بسیاری از مدارس دینی اهل سنت را نیز در اندونزی حمایت میکند تا از این طریق در درازمدت، فقه حنبلی را در این کشور جایگزین فقه شافعی کند.
از سال 1980 م، کتابهای عقیدتی زیادی با محتوای شیعه، تکفیر احمدیه، مسیحیت و ناسازگاری با لیبرالیزم با قیمت بسیار ارزان، بازارهای کتاب اندونزی را پر کردهاند و منشا اکثر آنها عربستان سعودی یا کویت است. سفارت عربستان سعودی در بسیاری از مباحث و اختلافات مذهبی اندونزی دخالت میکند و طلبههای فارق التحصیل این کشور نیز حضور چشمگیری در محافل دینی یافتهاند. (44)
منطقه جنوب شرق آسیا، همواره یکی از اهداف مهم جریان وهابیت بوده است، زیرا بیشترین جمعیت مسلمان در این منطقه زندگی میکنند. جریانهای تکفیری وهابیت به طور ملایم در حال استحاله ساکنان این منطقه هستند و سعی میکنند که مسلمانان میانه رو این منطقه را تا چند نسل دیگر به مجاهدان تکفیری تبدیل کنند.
در اندونزی، فیلیپین، مالزی و جنوب تایلند، گروههای وهابی، ائمه جماعات روستاها را تحت نفوذ خود درآوردهاند و یا آنها را به کلی جایگزین کردهاند. روند گرایش به وهابیت با بازگشت کارگران اندونزیایی شاغل در عربستان تسریع یافته است. عربستان سعودی، کودکان خانوادههای فقیر اندونزیایی را برای تحصیل به کشور خود اعزام میکند و بسیاری از این افراد در بازگشت، جذب گروههای تروریستی وهابی میشوند. (45)
4. حوادث خاورمیانه
یکی از عوامل مهم در گسترش گروههای جهادی در اندونزی، وضعیت کشورهای مسلمان خاورمیانه و لشکرکشی آمریکا به این منطقه است. وضعیت فلسطین، جنگ در عراق و افغانستان و عملیات علیه القاعده در پاکستان، همه از سوی اسلام گرایان افراطی به جنگ ضد اسلام تعبیر شده است، نه جنگ علیه تروریزم. این حوادث موجب شد که بسیاری از این گروهها موجودیت خود را به نام دفاع از اسلام مشروعیت بخشند.القاعده در اندونزی، جماعت اسلامی (JI) را به عنوان یک نیرویی استراتژیک جهت فعالیت جهادی خود در سراسر جهان میشناسد. بعضی از رهبران جماعت اسلامیه کسانی بودهاند که در افغانستان برای گروههای جهادی نیرو جذب میکردند. رابطه القاعده و جماعت اسلامی از همان ابتدا بسیار مستحکم بوده است. (46)
با وجود رابطه نزدیک بین گروههای افراط گرای اندونزی و القاعده، طبیعتاً در جریان جنگ علیه القاعده در افغانستان، پاکستان و عراق، این گروهها واکنش نشان دادهاند و به یارگیری و حمایت از آن پرداختهاند. گرچه پیآمد این جنگ، اعزّام نیروهای جهادی در سطح گسترده از اندونزی به مناطق درگیری نبوده است، اما حداقل فعالیت این گروهها در اندونزی به عنوان دفاع از اسلام مقابل تجاوز آمریکا در برخی از اذهان توجیه شده است. حضور نیروهای خارجی در کشورهای اسلامی، زمینه سوء استفاده گروههای جهادی را با عنوان «دفاع از کیان اسلام» فراهم کرده و موجب گرایش بیشتر مردم به این گروهها شده است.
از سوی دیگر، در پی انقلابهای کشورهای عربی و بحران سوریه و هم چنین ظهور گروههایی هم چون «دولت اسلامی عراق و شام» (داعش) ، گروههای افراط گرای اندونزی به حمایت آشکار از این گروهها و به ویژه داعش پرداختهاند. در شانزدهم مارس سال 2014 م، صدها نفر از اسلام گرایان افراطی، در حالی که پرچم داعش را حمل مینمودند، در مرکز جاکارتا تظاهرات کردند. در پی بحران سوریه، کمپینهای متعددی در اندونزی جهت حمایت از گروههای تروریستی فعال در سوریه به وجود آمده است. (47)
ظهور طرفداران داعش در اندونزی، رابطه بین گروههای تکفیری داخل اندونزی و گروههای جهادی بین المللی را تحکیم کرده است و هر چه که بحران سوریه طولانی تر میشود، شمار بیشتری از مجاهدان تکفیری اندونزیایی به سوریه اعزّام میشوند. بر اساس گزارشهای رسمی مقامات اندونزی، تا نوامبر سال 2013 م پنجاه تن از اتباع اندونزی در بین تروریستهای تکفیری سوریه حضور داشتهاند. (48) حتی این احتمال وجود دارد که طرفداران داعش، نمایندگیها و سازمانهای وابسته به خود را در اندونزی نیز تأسیس کنند، گرچه در حال حاضر این مسئله تهدیدی بالفعل در اندونزی محسوب نمیشود.
5. جهانی شدن و رسانهها
نهایتاً عاملی که نباید از آن غفلت کرد، نقش رسانهها، خصوصاً اینترنت است. گروههای اسلام گرای افراطی که عمدتاً به صورت شبکهای عمل میکنند، از طریق رسانهها و اینترنت موفق شدهاند که ساختار شبکهای خود را در سراسر جهان گسترش دهند؛ برای نمونه میتوان به سایت اینترنتی لشکر جهاد (49) اشاره کرد که این گروه از طریق آن، فعالیت تبلیغی وسیعی انجام میدهد و به معرفی، عضوگیری و ارتباط با سازمانهای جهادی فراملی میپردازد. در دو دهه گذشته، رسانهها در معرفی گروههای افراطی و انتشار ایدههای آنها در سطح جهانی نقش بسزایی داشتهاند.اینترنت برای گروههای اسلام گرای افراطی، امکان گذر از محدودیت مرزهای جغرافیایی و ملی و هم چنین به کارگیری هویتهای چندگانه و تأسیس تشکیلاتی فراملی را فراهم میکند. البته در کشوری مثل اندونزی که بسیاری از مردم آن هنوز به اینترنت دست رسی ندارند، گروههای افراطی به وسیله متصل کردن اینترنت به شبکههای ارتباطی محلی خود، نفوذ خود را در بین اقشار مختلف گسترش دادهاند؛ به این نحو که پیام دریافتی از فضای سایبری توسط اشخاص و گروههای محلی در بین کسانی که به اینترنت دست رسی ندارند، منتشر میشود. گروههای افراطی، از اینترنت به عنوان دامی برای جذب نیرو در سطوح محلی، ملی و بین المللی استفاده میکنند. (50)
مقابله با گسترش اسلام گرایی افراطی در اندونزی
افراط گرایی و تکفیر، همواره تهدیدی جدی در دنیای اسلام بوده است. ظهور افراط گرایی در هر نقطه از جهان اسلام، کل جامعه اسلامی را به خطر میاندازد، به ویژه در عصر حاضر که به دلیل جهانی شدن، امکان سرایت و انتشار چنین ایدههایی هم چون ویروسی در سطح جهانی و ماورای مرزهای ملی وجود دارد. طبیعتاً اگر جهان اسلام خطر گسترش چنین ایدههایی را درک کرده باشد، درصدد مقابله با آن بر میآید.همواره برای رسیدن به هر هدفی به یک راهبرد مناسب نیاز است. تبیین راهبرد، شناخت کافی جوانب و ویژگیهای جامعه و منطقه هدف را میطلبد. اگر هدف، مقابله با تهدید گروههای افراط گرا باشد، در مواجهه با چنین تهدیدی، امکان به کار گرفتن دو نوع راهبرد امنیتی وجود دارد: الف. حذف تهدید؛ ب. حذف آسیب پذیریها. این دو راهکار در نظریههای امنیتی با عنوان «دکترین امنیتی مبتنی بر تهدیدات» و «دکترین امنیتی مبتنی بر آسیب پذیریها» شناخته میشوند.
راهکار آسیب پذیری داخلی، متوجه کاهش با حذف زمینهها و بسترهای بی ثباتی و ناامنی است، در حالی که راهکار تهدیدات، بیشتر خارجی، فاعل محور و متوجه رفتارها و افعال بازیگران است. (51)
راهبرد اول، مقابله فعال، تهاجمی، و جنگ پیش گیرانه علیه تهدید را میطلبد. لازمه به کار گرفتن چنین راهبردی، شناسایی کامل تهدید و حذف آن با اعمال زور است (52) در شناخت رجهان یا عدم رجهان به کار بردن این راهبرد جهت مقابله با تهدید گروههای افراطی اندونزی، پاسخ به سؤالات ذیل لازم است:
1. ماهیت تهدید گروههای تکفیری و افراطی در اندونزی چیست؟
2. آیا به کارگیری عامل خشونت و زور جهت مقابله با این جریانها به حذف تهدید آنها منجر خواهد شد؟
3. آیا امکان توسل به زور در سطح وسیع جهت مقابله با شبکههای مخفی این گروهها وجود دارد؟
ماهیت تهدید گروههای افراطی، صرفاً جنبه سخت افزاری ندارد و ماورای تمام اقدامات تروریستی این گروهها، مجموعهای از باورها و ایدئولوژیهای القا شده نهفته است. آنچه در مورد تروریست انتحاری جنبه تهدیدآمیز بیشتری دارد، طرز تفکر و عقیدهای است که ایده ی تکفیر و انتحار را بین مردم جاهل گسترش میدهد. شناخت بعد نرم افزاری این تهدید و مقابله با آن نسبت به بعد سخت افزاری اش اهمیت بیشتری دارد، زیرا اگر این ایده گسترش نیافت و یا باطل شد، پیامدهایش نیز به تبع آن لغو خواهند شد. آنچه امروز جامعه مسلمان اندونزی را تهدید میکند، تنها سلسلهای از اقدامات خشونت آمیز علیه مردم نیست، بلکه هجمه ایدئولوژیک وهابیت است که ایدهی تکفیر را در اذهان خام مسلمانان این منطقه نهادینه میکند.
به کارگیری زور علیه چنین تهدیدی در صورت موفقیت، تنها میتواند به صورت مقطعی جنبههای سخت افزاری این تهدید را رفع کند و جنبههای نرم افزاری آن با اعمال زور مرتفع نخواهد شد. اگر دشمن با قدرت نرم وارد شد، تنها با قدرت نرم میتوان به مقابله با آن برخاست. شاید استفاده از زور به طور مقطعی باعث کاهش فعالیت گروههای تندرو شود، اما «یک فضای بحرانی کافی است که این گروههای رسوب شده را دوباره فعال کرده و یا فعالیت آنها را بیش از پیش گسترش دهد.» (53)
حتی اگر هدف صرفاً مقابله با جنبههای سخت افزاری تهدید گروههای تکفیری در اندونزی باشد، در به کارگیری عامل زور جهت مقابله با این گروهها محدودیتهایی وجود دارد. در درجه اول، با توجه به این که این گروهها در قلمرو حاکمیت دولت ملی اندونزی فعالیت میکنند، تنها نیروهای دولتی این کشور هستند که میتوانند در مقابله با این گروهها به زور متوسل شوند. طبیعتاً چنین مسئله ای، داخلی تلقی میشود و امکان ورود و مشارکت نیروهای غیر بومی در این اقدام وجود نخواهد داشت. نکته دیگر این که فعالیت زیرزمینی گروههای افراطی، امکان شناسایی شان و جنگِ برابر علیه آنها را نخواهد داد. کاربرد زور در این موارد، به جنگهای نابرابر و چریکی منجر خواهد شد که تهدید، خشونت و ناامنی بیشتری درون جامعه به بار خواهد آورد.
در مجموع، به کارگرفتن راهبرد حذف تهدید جهت مقابله با گروههای افراط گرای اندونزی به حذف همه جوانب تهدید منجر نخواهد شد. تهدید اصلی که همان جنبههای ایدئولوژیک و نرم افزاری تهدید است، به قوت خود باقی خواهد ماند و نهایتاً به کارگیری عامل زور، تنها نتایج مقطعی خواهد داشت.
راهبرد دوم در مقابله با تهدید گروههای افراط گرا، حذف آسیب پذیریهاست. در این راهبرد، با شناسایی نقاطی که در برابر تهدید آسیب پذیرند، سعی در ایمن سازی و حذف آسیب پذیری آنها میشود. چنین راهبردی، در مقابله با انتشار بیماریهای ویروسی بسیار موفق بوده است، بدین نحو که به جای تلاش برای نابودی ویروسها و عوامل بیماری زا که امری غیر ممکن میباشد، خود انسانها در برابر این عوامل واکسینه و ایمن سازی میشوند و دیگر زمینهای برای رشد و نمو سرایت این عوامل تهدیدزا باقی نمیماند. وقتی تهدید، قدرت آسیب رسانی نداشته باشد، دیگر تهدید محسوب نمیشود.
از دیدگاه برخی از نظریه پردازان امنیتی، امنیت به معنای حذف تهدید نیست. بلکه کاهش و یا فقدان آسیب پذیری میباشد: «هر اندازه دولت یا رژیمی در طیفی از آسیب پذیری تا فقدان آسیب پذیری حرکت کند، امنیت او بیشتر خواهد شد.» (54)
قدم اول برای مقابله با جریانهای افراطی در اندونزی، یافتن نقاط آسیب پذیری جامعه اندونزی از جانب این گروههاست. بررسی فعالیت گروههای افراطی در جهان اسلام، نشان میدهد که این گروهها در بسیاری از مناطق محروم و فاقد آموزش، از جهل مردم استفاده کردهاند و با تحریک تعصبات مذهبی مسلمانان و گسترش برنامههای تبلیغی خود در بین اقشار محروم و کم سواد، ایدههای وهابیت و تکفیر را در میان آنها گسترش دادهاند. این در حالی است که چنین ایدههایی در مجامع علمی خریدار ندارد و افراد تحصیل کرده، کمتر به افراط گرایی و تکفیر روی میآورند.
جهل در جامعه، نقطه ضعف بزرگی است که زمینه ایجاد هر نوع آسیب پذیری عقیدتی را فراهم میکند. در شرایطی که گروههای افراط گرا و تکفیری از جهل مردم سوء استفاده میکنند، یکی از کارآمدترین راهکارهای مقابله با آن، حذف این آسیب پذیری از طریق آموزش، آگاهی افزایی و تبلیغات است. بدین نحو زمینههای آسیب پذیری از بین میرود و تهدید، خطرهای خود را از دست خواهد داد.
انتخاب راهکار آسیب پذیریها به آن معناست که کار پایه دکترین امنیتی بر اساس از بین بردن و یا تحت کنترل درآوردن زمینهها، بسترها و موقعیتهایی است که نقاط ضعف و آسیب پذیری محسوب میشود، دارای بعد امنیتی است و هدف تهدیدات دشمنان و رقبا قرار خواهد گرفت. (55)
تاریخچه، عوامل و زمینههای ظهور اسلام گرایی رادیکال در اندونزی، بیانگر این حقیقت است که تهدید اساسی این جریانها، رخنه کردن در اذهان و عقاید مردم به منظور استحاله دینی آنهاست. تلاش وهابیت و عربستان سعودی برای حضور در مجامع دینی اندونزی، تأثیرگذاری بر مسائل و جریانهای مذهبی، دامن زدن به اختلافات مذهبی، تغییر ائمه جماعات شهرها و روستاها، اعزّام اقشار فقیر اندونزی به کشور عربستان جهت تحصیل دین و سازمان دهی شبکههای دعوت اسلامی در مناطق مختلف اندونزی، همه مؤید این مطلباند که وهابیت و جریانهای افراطی، سعی در استحاله مسلمانان اندونزی با سوء استفاده از مهم ترین نقطه آسیب پذیری شان؛ یعنی جهل و فقدان آموزش دارند. مقابله با چنین تهدیدی، به کار گرفتن راهبرد و راهکار عملی مناسب در این کشور جهت افزایش آگاهی دینی مردم و ریشه کن کردن زمینههای آسیب پذیری آنها را میطلبد. راهبرد و راهکار، دو مقوله متفاوتند. مراد از راهبرد، همان استراتژی (56) است که در مورد راهکار عمومیت دارد. استراتژی، خط مشی کلان است که تاکتیک و لجستیک لازم برای وصول به هدف را تبیین میکند هر استراتژی، ممکن است شامل چند راهکار (57) متعدد باشد. با توجه به رجهان به کارگیری راهبرد حذف آسیب پذیریها در مواجهه با تهدید جریانهای تکفیری، راهکارهای ذیل میتوانند در راستای این راهبرد به کار گرفته شوند:
الف. آموزش و آگاهی افزایی
جهل در جوامع اسلامی، از نقاط آسیب پذیر مهم این جوامع از جریانهای تکفیری است. جریانهای تکفیری با نفوذ به مناطق محروم اندونزی که فاقد آموزش کافی بودهاند، اسلام را به گونهای که خود تفسیر کردهاند به مردم القا میکنند. معمولاً بیشترین کسانی که جذب تبلیغات این گروهها میشوند، افراد کم سواد و یا اشخاصی هستند که اطلاعات دینی کافی ندارند. چنین افرادی، زمینه پذیرش هر نوع ایدهای را به اسم اسلام دارند. در مقابل، افراد تحصیل کرده و یا کسانی که اطلاعات دینی مناسبی دارند، کمتر جذب این گروهها میشوند. حتی بسیاری از علمای اهل سنت در مقابل این گروهها برخاستهاند و ادعاهای آنان را باطل میشمارند؛ مثلاً در زمانی که گروههای تکفیری نه تنها شیعه، بلکه حتی مذاهب و فرقههای اهل سنت را نیز تکفیر میکردند، «شیخ شلتوت»، رئیس الازهر، با این ایده مخالفت کرد و تشیع را از مذاهب اسلامی جایز الاتّباع معرفی نمود.آگاهی افزایی، آموزش و معرفی صحیح اسلام و مذاهب اسلامی، راهکار مقابله با سوء استفاده جریانهای تکفیری از جهل جوامع اسلامی است. این راهکار به طور عملی با اعزّام نیروهای تبلیغی، تأسیس شبکههای ماهوارهای به زبانهای مختلف و تبلیغ در فضای مجازی قابل اجراست.
ب. ایجاد روحیه «تقریب و گفتگو»
همان طور که گذشت، اندونزی در سالهای گذشته شاهد درگیریهای فرقهای متعددی میان گروههای تکفیری و پیروان سایر مذاهب، هم چون شیعیان، مسیحیان و فرقه احمدیه بوده است. جریانهای تکفیری، اغلب با تحریک تعصبات دینی مسلمانان و ایجاد روحیه تفکیک افراطی در میان آنها، به درگیریهای فرقهای و مذهبی دامن میزنند. تفکیک به این معناست که شخص هویت خود را بر اساس نفی غیر خود تعریف کند؛ مثلاً اینکه سنی خود را «غیرشیعه» تعریف کند. چنین رویکردی، تضاد و تقابل بیشتر بین فرقهها و مذاهب را به دنبال خواهد داشت، زیرا فرد در ابتدا پیروان فرقهها و مذاهب دیگر را «غیرخودی» تعریف میکند و سپس همه کمالات خود را با آنها مغایر میبیند.راهکار مقابله با این طرز فکر، بیان مشترکات دینی و مذهبی از طریق رویکرد «گفت و گو و تقریب» است. مثلاً گفتگوی بین اسلام و مسیحیت، یهود و ادیان دیگر، از میزان تقابل و تنش میان پیروان این ادیان میکاهد و امکان هم زیستی میان آنان به وجود میآورد.
تقریب در مورد نزدیک کردن پیروان مذاهب مختلف دین واحد کاربرد دارد. تأکید بر مشترکات دینی، پرهیز از توهین به مقدسات یکدیگر و قبول عذر و ادله مذاهب دیگر، مواردی است که در ایجاد روحیه تقریبی میان پیروان مذاهب مختلف دین واحد مؤثرند. تقریب در اسلام، به معنای نزدیک کردن پیروان مذاهب مختلف شیعه و سنی به یکدیگر با تأکید بر مشترکات آنها هم چون قرآن، پیامبر، قبله و عقاید و اعمال مشترک است. طبیعتاً به کار گرفتن چنین راهبردی، احترام متقابل و عدم توهین به مقدسات مذهبی یکدیگر را میطلبد، زیرا عدم مراعات این مسائل تعصب زاست و زمینه بروز اختلاف و سوء استفاده جریانهای تکفیری را فراهم خواهد کرد.
ج. مقابله نرم
از آن جا که یکی از جنبههای تهدید جریانهای تکفیری، تهاجم نرم آنها در میان جوامع اسلامی است، تنها راهکار برای مقابله کردن با این تهاجم، مقابله نرم است جبهه نرم، محدوده جغرافیایی خاصی ندارد و به کشور اندونزی محدود نمیشود. جریانهای تکفیری در راستای ایجاد اختلاف و تحریک تعصبات دینی به شبهه افکنی علیه سایر فرقهها و مذاهب میپردازند. در حال حاضر، این جریانها با بهره گیری از امکانات مختلف تبلیغی و ارتباطی، هم چون شبکههای ماهوارهای و اینترنت، ادله و مستنداتی ارائه میدهند که مضمون آنها تکفیر مذاهب دیگر هم چون شیعه است. اگر این شبهات القا شده در میان جوامع مسلمانان بی پاسخ بماند، به مرور نهادینه میشود و به تبع آن، ایده ی تکفیر در اذهان مسلمانان رسوخ میکند.مقابله نرم با این تهدید، مستلزم این است که علما و صاحب نظران مذاهب مختلف و خصوصاً شیعه که قربانی اصلی این تهاجم میباشد، ضمن پاسخ گویی و رد شبهات القاشده توسط این گروهها، ماهیت این جریانها را برای جامعه مسلمانان بَرمَلا و آنها را از تهدیدهایش آگاه کنند. دامنه جنگ نرم علیه جریانهای تکفیری بسیار وسیع است؛ از اینترنت و کانالهای تلویزیونی گرفته تا مطبوعات، کتب، مقالهها و یا حتی مساجد، مدارس، مجامع علمی و دانشگاهها.
نتیجه
امروزه کشور اندونزی به خاستگاه جدیدی برای جریانهای اسلام گرای افراطی تبدیل شده است و خطر این جریانها اکنون کل جامعه مسلمانان را تهدید میکند. طبق آنچه گذشت، میتوان به این نتیجه رسید که عواملی هم چون جهانی شدن و رشد رسانهها، بحرانهای سیاسی و اقتصادی جنوب شرق آسیا، حوادث خاورمیانه و دگرگونی حکومتها، گفتمان وهابیت و حمایتهای عربستان سعودی، در ظهور و گسترش این جنبشهای افراط گرا و تکفیری در کشور اندونزی نقش مؤثر داشتهاند. گروههای اسلام گرای افراطی در اندونزی، عمدتاً اهداف مشترکی را هم چون تغییر جامعه، رجوع به گذشته اسلام و تأسیس امارت اسلامی دنبال میکنند اما تفاوتهایی در خط مشی آنها وجود دارد. بعضی از آنان برای رسیدن به اهداف خود به خشونت متوسل میشوند و برخی مبنای حرکت خود را بر فعالیتهای تبلیغی گذاشتهاند تا به وسیله استحاله دینی جامعه، وضع موجود را تغییر دهند. در حال حاضر، گروههای افراط گرا اقلیتی از مسلمانان اندونزی را تشکیل میدهند و طبیعتاً هنوز نتوانستهاند به طور کلان اهداف تبلیغی و جهادی خود را در این کشور تحقق بخشند، اما ظهور چنین جریانی حتی در سطح محدود، تهدیدی بالقوه برای جامعه مسلمان اندونزی و کل جهان اسلام است. با بررسی راهکارهای مقابله با خطر این جریانها، مشخص شد که استفاده از قوه قهریه، راهکار کارآمدی برای حذف تهدید آنها نیست، زیرا خطر جریانهای تکفیری و افراط گرا بیشتر جنبه نرم افزاری دارد و این قدرت نرم است که میتواند با تهاجم نرم مقابله کند. به کار گرفتن راهبرد حذف آسیب پذیریها بسیار کارآمدتر از راهبرد حذف تهدید است. افزایش آگاهی دینی مسلمانان اندونزی و ایجاد روحیه تقریب بین مذاهب، زمینه نفوذ ایدههای تکفیری را از بین میبرد و به کاهش آسیب پذیری جامعه مسلمان اندونزی از خطر جریانهای افراط گرا منجر خواهد شد.پینوشتها
1. کارشناسی ارشد دانشگاه باقرالعلوم .
2. Bangsamoro separatist movement.
3. Barisan Revolusi Nasional (BRN) .
4. سید قطب، ما چه می گوییم، ترجمه سید هادی خسرو شاهی، ص 48.
5. همو معالم فی الطریق.
6. Padri movement.
7. Jam "iyyat al-Islah wa al-Irshad.
8. Persatuan Islam.
9. Java, Surabaya and Malang.
10. Bandung.
11. Tamil A. Hasan.
12. Laskar Jihad.
13. Kartosuwiryo.
14. NII, Negara Islam Indonesia.
15. Aceh.
16. Sukarno.
17. Majelis Mujahidin Indonesia.
18. Front Pembela Islam.
19. Hizbut Tahrir.
20. Forum Komunikasi Ah;lussunnah Wal-Tama"ah.
21. Azynmavdi Azra, Recent Developmennt of Indonesian islam, p 16.
22. Jemaah Islamiyah.
23. Bali.
24. Jajan, Jahroni, 3 "Defendig th Majesty of islam:indonesias front pambela Islam (FPI) 1990-2003", studia islamika, indonesia, l11(2) , P197-253.
25. Habib Muhammad Rizieq.
26. Ismail Yusanto.
27. Saiful umabn, "Redical Muslim in Indonesia:the case of J"far mmar thalib and the lasckar Jihad", v016,n01,2006,pm.
28. Ambon.
29. Maluku.
30. Muhammad Sirozi "the Intellectual Roots of Islamic Radicalism in Indonesia: Ja"far umar Thalib of lascr Jihad (Jihad fighters) and His Educational Background" vol 95, no1, January 2005.
31. Hasan noorhaidi, "therise of the lascar Jiad in the eraof transition in Indonesia", vol 73, 73, p166.
32. b Gatra, era Media Informasi, p66-68.
33. ibid, p 74-76.
34. Sampang.
35. Farah Bukhari And others, UJN Observes Mission To Indonesia. Investigating Claims of SECTarianism, p9.
36. Pancasila.
37. سید میرصالح حسینی جبلی، جنبشهای اسلامی در اندونزی، ص 234.
38. Sedimentation.
39. Michael M. J. Fisher, "Islam and the Revolt of the Petit Bur, eoisie", vol 111, no1, winter 1982, p 101.
40. Reactivation.
41. Felix Heiduk, "Between aRockand a Hard: place: RadiclIslam in post Suharto Indonesia", vol6(1) , 2012, p38.
42. MelyG Tan, Etnis TionGhoa Dj Indonesia, p239-248.
43. Jane periez, "Saudis Quietly promote strict Islam in indonesia", the new York timse, July5.
44. Martin van Bruinessen, "Wahhabi Influencces in Indonesia: real and imagined", p1 and 2.
45. curtin Winsor, "Saudi Arabia: Wahhabism and the spread of sunni theof ascism", vol2, No1, 2007, p6.
46. Claude Monqiquet and others, "the Involvment of Salafism / wahhabism in the support and supply of arms To Rebel Groups Around th world". p8.
47. navhat nuraniyah, "Jihadists in Syria: Indonesian Extremists Giving support", No68, 2014, p1.
48. Weak Therefore Violent, 2013. the Mujahidinof westevn Indoesia, IPAC Report, No5, Jakarta, 2013, p16.
49. www. laskarjihad.or.id.
50. Merlyna Lim, Islamic Raicalism and Anti-Americanism in Indonesia: The Role of Internet. Pviii.
51. علی عبدالله خانی، نظریههای امنیت، ص 49.
52. همان، ص 234.
53. بابی اس سعید، هراس بنیادین (اروپامداری و ظهور اسلام گرایی) ، ص 36.
54. نظریههای امنیت، ص 49.
55. همان. 49.
56. Strategy.
57. Tactic.
1. حسینی جبلی، سید میرصالح، جنبشهای اسلامی در اندونزی، مؤسسه بوستان کتاب، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم 1390.
2. سید قطب، ما چه میگوییم، ترجمه سیدهادی خسروشاهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1370.
3. ــــــــــ ، معالم فی الطریق، دارالشروق، قاهره 1983م.
4. عبدالله خانی، علی، نظریههای امنیت، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر ایران، تهران 1389.
5. عید، بابی اس، هراس بنیادین (اروپا مداری و ظهور اسلام گرایی) ، ترجمه غلامرضا جمشیدیها، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران 1390.
منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان، (1393)، کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه اسلام، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل البیت، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}